سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امیر

پنج شنبه 89/3/6 ::  ساعت 11:27 صبح


یا ایـــها المــعشوق , بعد از السلام و الاحوال پرســی انـا

امیـدوارم که مزاجک عین الصحت و السلامت بوده باشد .

و اگر انـــت از احـوال انا خواســته باشـی لاملال لنا سوای

فراقــک , کـــه ان هم انشــا الله تعالی فی همـــین ایام

دیدارنا و مرادنا حاصلوننـا . باری یا ایها العزیز انا فــی آتش

العـشق کمثـل الماهیتابه میــوزم! و جلز و ولزنا درآمده.


 نویسنده: امیر

نظرات دیگران


پنج شنبه 89/3/6 ::  ساعت 11:27 صبح


 بوسه یعنی وصل شیرین دولب

بوسه یعنی وصل شیرین دولب

                 بوسه یعنی عشق در اعماق شب

                             بوسه یعنی مستی از مشروب عشق

   بوسه یعتی آتش و گرمای تب

        بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب لذت از دیوانگی

                 بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق طعمه شیرینی به رنگ سادگی

       بوسه یعنی آغازی برای ما شدن

                                   لحظه ای با دلبری تنها شدن

      بوسه اتش میزند بر جسم و جان

             بوسه بر میدارد این شرم از میان

                           بوسه یعنی شادی و شور و نشاط

             بوسه یعنی عشق خالی از گناه

                    بوسه یعنی قلب تو از آنه من

                                  بوسه یعنی تو همیشه ماله من

 

 

 

 

من نیستم

من اینجا نیستم

من اینجا منتظر نیستم

من اینجا منتظر دوستی نیستم

من اینجا منتظر دوستی مهربان نیستم

من اینجا تنها منتظر دوستی مهربان نیستم

من اینجا تنها هستم منتظر دوستی مهربان نیستم

من اینجا تنها هستم منتظر دوستی مهربان هستم

من اینجا تنها نیستم منتظر دوستی هستم

من اینجا تنها نیستم منتظر هستم

من اینجا منتظر هستم

من اینجا هستم

من هستم

 

مانده ام در این بیابان غریب...
تنها و بی کس
در این تاریکی مطلق
کاش می شد
وزن های دلم را
دراین نیستی  بی معنا ، ترجمه کرد
کاش می شد
حس طوفان را در رگ هایم جاری ساخت
رگ هایی که سالهاست مسدود شده
مسدود دو رنگی ها و دروغ های بی اساس
کاش می شد
به نگاهی گرم
رویای خورشید را در چشمانم زمزمه کرد
کاش می شد یخ های وجودم را
در این پر پیچ و خم راکد تنهایی
ذوب کرد
کاش می شد
...
افسوس که مسافری غریبم
در این تنهایی مفرط
حصارهای اندوهم نا محدود است
و راهم بس دور و دراز
...
تارهای نگاهم بسته به همین نزدیکی هاست
گویی پاهایم
به دستان نا امیدی غل و زنجیر شده
به فرداها نگاه نمی کنم
فرداها
دیدارم را به قیامت خواهند کشاند
...
کیست مرا یاری دهد؟
می گویند خدا همین نزدیکی خانه دارد
آیا یاری ام خواهد داد؟
آیا وجود بی احساس مرا به آغوش خواهد کشید؟
آیا
...
به خود می نگرم
جوانه ها سر از خاک بیرون آورده اند
ستاره ها در آسمان
درخشیدن گرفته اند
به کابوس نیستی خود می خندم
بیداری بسی زیباتر از خواب  است
و هستی بسی زیباتر از نیستی
کاش می شد
کابوس ها را به دنیای نیستی روانه کنیم

 

معنی دوستت دارم یعنی چه؟

د : داشتن تو ، حتی برای لحظه ای ، به تمام عمر بی کسی ام می ارزد . همچون دیوانه ای که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند .

 و : وابسته ی تپش های قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد .

 س  : سرسپرده ی برق نگاه توام ، لحظه ای که مرا در آغوش گرمت میهمان کنی .

 ت  : تک ستاره ی شبهای بی فانوسم شدی روزی که از خدا تکه ای نور طلب کردم .

 ت  : تپش های قلبم در گرو عشق توست که در رگهای زندگیم جاریست .

 د : دوری از تو را باور ندارم ، حتی در رویا ، که من ذره ای از وجود عاشقت گشته ام .

 ا  : آرام دل بیقرار و عاشقم در چشمان روشن تو موج می زند ، وقتی به دریای نا آرام اشکهایم می نگری .

 ر : راز مرگ دلتنگی هایم ، روزیست که دستان گرم تو پناه دستان سرد و بی نصیبم باشد .

 م : مهتاب می سوزد ، تا ابد ، در آتش عشقت . که درد را به جان خریده است در بازار عاشقی

 

 


 نویسنده: امیر

نظرات دیگران


لیست کل یادداشت های این وبلاگ